Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for مِی 2014

*

من هستم
همواره…
حتی در تاریک ترین قسمت شب
در طلوع افق وارونه

آنجا که  حضورت چون درخششی نفس گیر مرا از ژرفای تاریکی خویش بیدار می کند.

بعد از تحریر: مثل این که یک وقت هایی هم از دستمان در می رود و نیستیم ولی به هرحال زود برمی گردیم : )

Read Full Post »

*

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد.
پ.ن: ندارد

Read Full Post »

خداحافظ کافکا

 متاسفانه دیگر از کافکا در ساحل نمی‌نویسم. نه که نخواهم. نمی توانم. کتاب برای رفیقی بود که حالا دیگر نمی بینم‌اش. البته دوری از رفیق سخت است ولی  یک خوبی هم دارد. آن هم این است که قدر رفاقت را می‌دانی. البته من از اول هم می‌دانستم . ولی نمی‌دانم چرا همیشه قسمت می‌شود بیشتر بدانم!  به شرافتم قسم که اصلا لازم نیست کار به اینجاها بکشد تا من آدم قدرشناسی باشم؛ یا شایدم قانونش این است که قدرشناس‌ها هی باید قدر شناس‌تر شوند و قدر نشناس‌ها هم همینجوری ول بگردند راحت  : /

Read Full Post »