دل، در بر من زنده برای غم توست
بیگانهی خلق و آشنای غم توست
لطفی است که میکند غمت با دل من
ورنه، دل تنگ من چه جای غم توست
رباعیات دیوان کبیر
بشنوید با صدای علیرضا قربانی
Posted in تب on آگوست 17, 2015| Leave a Comment »
دل، در بر من زنده برای غم توست
بیگانهی خلق و آشنای غم توست
لطفی است که میکند غمت با دل من
ورنه، دل تنگ من چه جای غم توست
رباعیات دیوان کبیر
بشنوید با صدای علیرضا قربانی
Posted in تب on آگوست 9, 2015| 2 Comments »
گاهی وقت ها که دلمون می گیره با مامان نیت می کنیم و دیوان غزلیات شمس را باز می کنیم. دیشب آمد:(سعی کردم طوری بنویسم که خوندنش راحت ترباشه و احساس نزدیکی کنیم )
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لذتِ سوز آبِ حیوان بهلند و پی آذر گیرند
چو مه از روزن هر خانه که اندرتابیم از ضیا، شبصفتان جمله رهِ در گیرند
ناامیدان که فلک ساغر ایشان بشکست چو ببینند رخ ما، طَرَب از سر گیرند
آنک زین جرعه کِشد؛ جمله جهانش نکُشد مگر او را به گِلیم، از برِ ما برگیرند
هر کی او گرم شد این جا، نشود غره کس اگرش سردمزاجان همه در زر گیرند
در فروبند و بده باده که آن وقت رسید زردرویان تو را که می احمر گیرند
به یکی دست می خالص ایمان نوشند به یکی دستِ دگر پرچم کافر گیرند
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
پسِ این پردهی ازرق، صنمی مهروییست که ز نور رخش انجم همه زیور گیرند
ز احتراقات و ز تربیع و نحوست برهند اگر او را سحری گوشه چادر گیرند
تو دورای و دودلی و دل صاف آنها راست که دل خود بهلند و دل دلبر گیرند
خمش ای عقل عطارد! که در این مجلس عشق حلقهی زهره بیانت همه تَسخُر گیرند
بعد از تحریر:
یادداشت دوست عزیزی که در جواب سوالات من ذیل این غزل در سایت گنجور برایم گذاشته اند که بسیار جالب بود و صمیمانه ازش ممنونم:
http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh785/
١-بز لاغر، یعنى مفلسکان (مفلسان مفلس، بیچاره بیچاره) که به بز لاغر قناعت کنند چون دسترسى به بز چاق ندارند.
٢-آب حیوان، آبى است اسطوره اى که زندگانى جاودان و ابدى بخشد، و در افسانه ها اسکندر پى آن رفت تا عمر جاودان یابد.
در اینجا گوید که آنرا کنار زده و پى آتش سوزاننده و از بین برنده رود.
٣-سرد مزاجان، آنان که خشک و عبوس و نچسب و سرد مزاجند.
٤- حلقه زهره بیانت، اشاره است به عطارد در عربى یا تیر در فارسى (Mercury) در مصراع نخست، که در نجوم و رمالى (Astrology، ونه Astronomy) حاکم بر عقل و دانش است. زهره یا ناهید در فارسى (Venus) حاکم بر عشق و موسیقى و هنر است.
در اینجا گوید که اگر عطارد(یا عقل) بخواهد اداى بیان زهره(عشق) را در آورد مورد تمسخر قرار مى گیرد.
٥- احتراقات و تربیع و نحوست، هر سه اشاره به قوانین نجوم و رمالى است.
-احتراقات زمانى است که یکى از اخترها چون عطارد، زهره، بهرام، زحل… در درجه اى از خورشید قرار گرفته و مى سوزد یعنى ماهیت قدرتش یا کم شده و یا از بین مى رود.
-تربیع زمانى است که دو اختر، سه برج فلکى و یا ٩٠ درجه با یکدیگر فاصله دارند و تبعات آن…
-نحوست زمانیست که دو اختر چنان مقابل یکدیگر،یا یک اختر در برجى بخصوص، قرار گیرند که حاصل آن نحس باشد. مثل آنکه گوییم قمر در عقرب است، یعنى ماه در برج عقرب است که نحس باشد.
–